نشست علمی ترویجی با موضوع «احیای دین و فلسفه در دانشگاههای برتر غرب در دهههای اخیر» توسط دفتر هماندیشی استادان و نخبگان دانشگاه علوم پزشکی ایران برگزار شد
احیای فلسفه و دین در دانشگاههای برتر غرب؛ تحولی که ایران از آن بیخبر است
به گزارش روابط عمومی نهاد رهبری در دانشگاه علوم پزشکی ایران، نشست علمی ترویجی با موضوع «احیای دین و فلسفه در دانشگاههای برتر غرب در دهههای اخیر» توسط دفتر هماندیشی اساتید و نخبگان دانشگاه علوم پزشکی ایران برگزار شد.
در این نشست دکتر مهدی گلشنی، فیزیکدان برجسته و بنیانگذار فلسفه علم در ایران، به تشریح تحولات عمیق فکری در مراکز علمی جهان غرب پرداخت. وی با تأکید بر اینکه این تحولات مهم در دانشگاههای ایران بازتابی نداشته، از بازگشت فلسفه و دین به کانون توجهات علمی در بالاترین سطوح آکادمیک جهان خبر داد و این پدیده را فرصتی برای بازنگری در رویکردهای علمی کشور دانست.
بخش اول: از وحدت علم و دین تا جدایی بزرگ
دکتر گلشنی در ابتدای سخنان خود با اشاره به تاریخ علم، تصویری از تمدن اسلامی ارائه کرد که در آن علم، دین و فلسفه در تلفیقی کامل قرار داشتند. به گفتهی او، در آن دوران، مطالعهی طبیعت نوعی عبادت محسوب میشد و متافیزیک نقشی محوری در پشتیبانی و هدایت پژوهشهای علمی ایفا میکرد. این فیزیکدان، این رویکرد را حتی در آغازین دوران علم جدید، در آثار دانشمندانی چون نیوتن که کتاب خود را «اصول ریاضی فلسفهی طبیعی» نامیده بود، مشهود دانست.
وی سپس به نقطه عطفی در تاریخ علم اشاره کرد: ظهور مکتب پوزیتیویسم در نیمهی اول قرن نوزدهم با آگوست کنت. به تعریف دکتر گلشنی، پوزیتیویسم علم را صرفاً به یافتههای حسی محدود کرد و هر آنچه را که قابل مشاهده مستقیم نبود، از جمله دین و فلسفه، بیاعتبار دانست. این دیدگاه که بعدها با نظریهی داروین و اندیشههای ارنست ماخ تقویت شد، به تدریج به یک پارادایم مسلط در غرب تبدیل شد و باعث جدایی عمیق میان علوم انسانی و علوم طبیعی گردید.
بخش دوم: نسیم تحول از غرب؛ بازگشت به متافیزیک
مهمترین محور سخنان دکتر گلشنی، تشریح تحولاتی بود که از نیمهی دوم قرن بیستم در دانشگاههای تراز اول غرب آغاز شده و همچنان ادامه دارد. او این تحولات را در چند حوزه دستهبندی کرد:
۱. فلسفهی علم و اصول پیشفرض: سخنران با اشاره به نظریات فلاسفه علمی چون کارل پوپر و توماس کوهن، توضیح داد که خود علم به تدریج به محدودیتهای خود پی برد. فلاسفه علم نشان دادند که هر نظریهی علمی بر اصول بنیادینی استوار است که خود از درون علم استخراج نمیشوند (مانند اصل علیت یا اصول هندسه). این اصول که ماهیتی متافیزیکی دارند، برای تفسیر دادههای تجربی ضروری هستند. دکتر گلشنی با مثال نظریههای مختلف کوانتومی که همگی آزمایشهای موجود را توضیح میدهند، تأکید کرد که انتخاب میان نظریات نیازمند رویکردی فراتر از صرفاً آزمایش است.
۲. اعتراف بزرگان علم به محدودیتهای علم: وی به نقلقولهایی از چهرههای برجستهی علمی چون پیتر مداوَر (برندهی نوبل پزشکی) و پاول دیویس (فیزیکدان نظری) پرداخت که به صراحت اعلام کردهاند علم قادر به پاسخگویی به سوالات بنیادین وجودی و اخلاقی (از کجا آمدهایم؟ به کجا میرویم؟ چرا عدالت خوب است؟) نیست. این سوالات پاسخی در فلسفه و دین دارند.
۳. تحول در ساختار دانشگاهی: دکتر گلشنی از تغییرات ساختاری مهم در دانشگاههایی چون MIT، استنفورد، کمبریج و آکسفورد خبر داد. برای مثال، MIT پس از انتشار مقالهای از اساتید خود مبنی بر لزوم توجه به علوم انسانی، گذراندن دروس فلسفه و جامعهشناسی را برای دانشجویان مهندسی اجباری کرد. دانشگاههای استنفورد و برکلی نیز رشتههای علوم انسانی و فلسفهی علم را گسترش دادند. دانشگاههای کمبریج و آکسفورد نیز مراکز تخصصی «علم و دین» (Science and Religion) و «علم و الهیات» (Science and Theology) تأسیس کردهاند که کنفرانسهای سالانه و فصلنامههای معتبری منتشر میکنند.
۴. همکاری فیزیک و فلسفه: از دیگر تحولات مهم، ایجاد بخشهای مشترک فیزیک و فلسفه در دانشگاههایی چون کلمبیا، آکسفورد و برخی دانشگاههای اروپایی برای حل مسائل بنیادین فیزیک با کمک متخصصان فلسفه است.
۵. بازگشت به غیرمادیگرایی در مطالعات آگاهی: دکتر گلشنی به تحول شگفتانگیز در علوم شناختی و فیزیک اشاره کرد و گفت که بسیاری از دانشمندان برجسته، از جمله فیلسوفان و فیزیکدانان برندهی جایزه نوبل، دیگر قادر به توضیح پدیدهی آگاهی یا روح صرفاً بر اساس ماده نیستند و به «افاضه الهی» یا وجودی غیرمادی برای آن قائل شدهاند. او نام کتابهایی از جان پولکینگهورن و توماس ناگل را که به این موضوع میپردازند، برای ترجمه معرفی کرد.
بخش سوم: تأسف از تأخیر ایران و علتیابی غفلت
دکتر گلشنی با ابراز تأسف عمیق، این تحولات جهانی را در دانشگاههای ایران مغفول دانست و گفت: «تا یک کار زشت در غرب میشود، فوراً در ایران تقلید میشود، اما این تحولات مهم در سه دهه اخیر در دانشگاههای درجه یک غرب، در دانشکدههای ما منعکس نشده است.»
وی دلیل اصلی این غفلت را «نفوذ فرهنگی غرب» و «نگاه وابسته» در برخی از مدیران و اساتید دانشگاهی دانست و خاطرهای از سالهای پیش از انقلاب را بازگو کرد که در آن، وزیر بهداشت وقت از او خواسته بود در سخنرانی در دانشگاه علوم پزشکی به هیچ وجه به طب سنتی اشاره نکند. او این رویکرد را در تضاد با به رسمیت شناختن طب سنتی توسط مجمع جهانی پزشکی دانست.
بخش چهارم: راهکارها و پیشنهادات نهایی
در بخش پایانی سخنرانی و در پاسخ به سوالات حاضران، دکتر گلشنی راهکارهایی برای برونرفت از این وضعیت ارائه کرد:
ترجمهی آثار کلیدی: ترجمهی کتابهای مهمی که توسط خود دانشمندان غربی در نقد مادیگرایی و تبیین جایگاه فلسفه و دین نوشته شده است. اصلاح-curriculum: ادغام دروس فلسفهی علم و علوم انسانی در دانشکدههای علوم پایه و پزشکی برای آشنایی دانشجویان با مبانی و محدودیتهای علم. تقویت هویت و خودکفایی فکری: تأکید بر اینکه ایران میتواند و باید به مرجع علمی منطقه تبدیل شود و از تقلید کورکورانه بپرهیزد. او به تجربهی ژاپن و چین اشاره کرد که با احیای هویت ملی به پیشرفتهای علمی بزرگ دست یافتند. حمایت از نخبگان: لزوم حمایت معنوی و مادی از اساتید و دانشجویان نخبه برای جلوگیری از فرار مغزها و ایجاد انگیزه برای تولید علم در داخل کشور.
جمعبندی: نشست علمی دکتر مهدی گلشنی، تصویری روشن از یک چرخش بزرگ پارادایمی در علم جهانی ترسیم کرد؛ چرخشی که در آن، تقلیلگرایی مادیگرایانه در حال کنار رفتن است و فلسفه و دین دوباره به عنوان چارچوبهای معنادار برای درک جهان و علم، بازمیگردند. این گزارش، هشداری جدی به نظام علمی کشور بود که برای حرکت در مسیر پیشرفت واقعی و خودکفایی، باید این تحولات عمیق را جدی گرفته و با بازنگری در ساختارها و محتوای آموزشی خود، از این قطار جهانی عقب نماند. تنظیم خبر. z.ai
کامنت