رمزگشايي اهداف و پيامدهاي نفوذ دشمن در مراکز علمي و آموزشي
طبق فرمايشات مقام معظم رهبري (مدظلهالعالي)، مسئله نفوذ همراه با برجام ميتواند خطراتي را متوجه آينده ايران اسلامي کند و همين امر تلنگري در ذهن مسئولان و مخاطبان ايجاد کرد تا چارهاي براي آن بيانديشند و مسئله نفوذ را در دستور کار سازمانها و جريانهاي انقلابي خود قرار دهند. نفوذ موضوعي نيست که در حال حاضر مطرح شده باشد، بلکه با شروع انقلاب و ايجاد چالش در نظم جهاني و نظام سلطه توسط ايران، به عنوان نقطه کانوني و هدف نظام سلطه عليه کشورهاي برهم زننده نظم جهاني به کار رفت و به علت شرايط خاص به وجود آ
تقابل نظام سلطه با دنياي اسلام
نظام غرب داراي ساختاري است که مبتني بر تقابل، فرآيند مهار، ادغام و در حقيقت نفوذ، اعمال ميشود. اين فرآيند در آمريکا در چند سطح طراحي و اجرا ميگردد:
1ـ سطح سياست گذاري: شوراي امنيت ملي آمريکا، عاليترين سطحي است که مسئله نفوذ را مديريت و برنامهريزي ميکند. اکثريت اعضاي اين شورا نهادهاي اطلاعاتي، امنيتي امريکا هستند که بخشي از اين شورا را تشکيل ميدهند. اعضاي ديگر اين شورا وزارت خارجه، پنتاگون، دفتر برنامه ريزي آمريکا، مشاور امنيت ملي آمريکا (دبير شورا)؛ رئيس جمهوري و مشاور رئيس جمهور هستند. وجه تمايزي که اين شورا دارد؛ اين است که مصوبات را بسيار جدي و محکم اجرا ميکنند و هيچ کوتاهي از سوي آنها در اجراي مصوبات صورت نميگيرد.
2ـ سطح راهبردي: براي اجراي اين مصوبات سطحي پايينتر از سطح شوراي امنيت ملي آمريکا؛ يعني سطح راهبردي عهدهدار مسئوليت ميشود که در اين سطح نيز دو وزارتخانه به خصوص وزارت امور خارجه ايالات متحده آمريکا مشغول فعاليت هستند.
در سطح راهبردي، چهار سازمان، ساختار اصلي وزارت خارجه آمريکا را تشکيل ميدهند. يکي از مهمترين معاونتهاي وزارت خارجه آمريکا، معاونت ديپلماسي عمومي و امور عمومي است. يکي از زيرمجموعههاي اين معاونت، اداره کل آموزشي و فرهنگي است که اداره سصت موسسه را به عهده دارد و به عنوان قرارگاه فرماندهي اين موسسات شناخته ميشود. اين شصت موسسه داراي شبکه عملياتي هستند که از اين شبکه، 100 نهاد ديگر فعاليت ميکنند که بخشي از اين 100 نهاد، توسط ايرانيهاي مخالف نظام اسلامي مقيم آمريکا که به نفع آمريکا و عليه ايران فعاليت ميکنند، اداره ميگردد.
مهمترين سندي که ايران ميتواند مدعي شود سند امنيت ملي و راهبردي است که براي مهار دنياي اسلام و جمهوري اسلامي ايران مطرح ميکند.
راهبرد دشمن در مهار دنياي اسلام
منظور از مهار دنياي اسلام، عربستان، اردن، ترکيه، پاکستان و افغانستان نيست، بلکه محور مقاومت است که در دستور کار مهار قرار گرفته تا به نظم نوين جهاني بپيوندد و در آن ادغام گردد.
راهبرد مهار دنياي اسلام در سه محور حقوق بشر، آزادي و تروريسم تعريف شده است، ضمن اينکه ميتوان هستهاي را هم در مورد ايران اضافه کرد و به عبارتي وظيفه همه اين محورها، راه کار اجرايي مهار دنياي اسلام است.
اهداف دشمن در مهار دنياي اسلام
1ـ تغيير اذهان: پس از ورود آمريکا به عراق و پذيرش شکست، آنها به اين نتيجه رسيدند که حضور در جهان اسلام به شيوه سخت، بسيار پرهزينه است و نهايتا تغييراتي ايجاد کردند. اولين، جامعترين و اساسيترين سند راهبردي را از سال 2003 به بعد تحت عنوان تغيير اذهان منتشر کردند، قرا شد اين سند 81 صفحهاي در فاصله زماني 2003 تا 2023 و به مدت بيست سال، عملياتي گردد.
آنها در سال 2003 نسخههاي راهبردي را به صورت انگليسي منتشر کردند اما در سال 2005 به علت اينکه به دنبال شبکه سازي اجتماعي بودند نسخه عربي آن را نيز منتشر و از سال 2012 به بعد نسخه فارسي را نيز اضافه نمودند. نکته اساسي قابل توجه اين است که؛ سند تغيير اذهان، اولين سندي است که صحبت تعامل و مذاکره بر موضوع هستهاي ايران راي مهار دنياي اسلام را مطرح ميکند.
2ـ تغيير مسير: خانم آلبرايت و آقاي ريچارد آرميتاژ «تغيير مسير» را از اصول کلي حاکميت آمريکا معرفي کردند و عقلاي دو حزب و وفاداران ارزشهاي ليبرالي طي جمع بندي صورت گرفته، سندي با عنوان تغيير مسير را که دو سال به طول انجاميد ارائه دادند. همچنين از اعضاي ايراني اين کار گروه، ميتوان به ولي نصر پسر سيد حسين نصر اشاره کرد.
براساس آنچه در اين سند مطرح گرديده است؛ آنها معتقدند نبايد اجازه الگو شدن ايران را به علت تقابل با غرب داد.
نکته اساسي ديگري که ميتوان در اين سند به آن اشاره کرد؛ حوزه جنگ نرم است، آنها به اين نتيجه رسيدهاند که در صورت عدم موفقيت در حوزه جنگ سرد بايد به سمت جنگ نرم حرکت کرد و راه ورود به جنگ نرم تعامل ميباشد و اولين و مهمترين راه در موضوع تعامل با ايران موضوع هستهاي است.
3ـ تسليم ارادهها: در سال 2010 وزارت خارجه آمريکا يک طرح واره نفوذ در سه حوزه نخبگان، حکومت و عموم مردم ارائه کردند. همچنين تغييرات آب و هوايي را نيز با عنوان منشاء تهديدات امنيتي ذکر کردهاند. در اين طرح واره هدف اصلي آمريکاييها تمرکز بر روي نخبگان ايراني است به گونهاي که آنها 20 درصد از تمرکز خود را در حوزه مردم، 20 درصد حاکميت و 60 درصد ديگر را بر روي نخبگان عملياتي کردهاند.
دست يابي به آموزش آمريکايي
آنها به اين نتيجه رسيدهاند که براي حضور پايدار و دراز مدت در دنياي اسلام نبايد از نيروي نظامي به صورت گسترده استفاده کرد و بايد به دنبال راه کم هزينهتري بود. از اين رو «تربيت انديشمندان آينده جهان اسلام» را کليد زدند و طوري وانمود کردند که جهان اسلام با مظاهر سياسي غرب مشکل دارد ولي مظاهر علمي و فناوري غرب را به شدت تحسين ميکند.
به طوري که طبق نظرسنجي موسسه گالوپ 78 درصد از افراد جهان اسلام از جمله ايرانيها، علم و فناوري آمريکا را به شدت تحسين ميکنند، يعني اگر با ساختارهاي سياسي، امنيتي و اجتماعي نظام سلطه مشکلاتي وجود داشته باشد اما با دستاوردهاي علمي و فناوري مشکلي وجود ندارد و بايد راه تعامل باز گردد.
آنها از همين روزنه ورود پيدا کردند و شروع به فعاليت و تربيت در حوزههاي علمي فناوري و نخبگان کردند. اين همکاريها نياز به يک نقطه شروعي دارد و آن نقطه شروع ميتواند ورود زبان انگليسي به کشورهاي جهان اسلام باشد، اما مشکلي که وجود داشت عدم آشنايي کشورهاي اسلامي به زبان انگليسي بود که پس از صرف بودجههاي بسيار بالا، زبان انگليسي را در دنياي اسلام ترويج دادند تا نقطه نفوذي براي حضور در جوامع اسلامي فراهم گردد.
مبادله
از اين برنامه و در طول مدت 9 سال (1994 تا 2003) و تربيت هفتصد هزار نفر، آنها موفق شدند 1500 نفر از تربيت يافتگان خود را در سمت وزير مشاهده کنند. همچنين بودجهاي را که آقاي کالين پاول در سال 2003 براي اين برنامه آموزشي در نظر گرفت 245 ميليون دلار بود.
با توجه به موفقيتي که آنها از راه آموزش به دست آورده بودند، اوباما در دومين سخنراني خود بعد از برجام تصريح کرد که ميتوان در ايران از طريق موارد ذيل تغيير ساختار و ماهيت ايجاد کرد:
1ـ مبادلات تجاري
2ـ مبادلات دانشجويي
اهداف تبادل:
1ـ تربيت رهبران جهان
2ـ ايجاد مراکز آموزشي زبان انگليسي
3ـ مشارکت بخش خصوصي
روند آمريکا در حوزه نخبگان
در پي انتشار سندي در سال 2015 ورود به حوزه نخبگان آغاز گرديد:
در بخشي از اين سند آمده است: ما در حال به دست گرفتن ابتکار عمل براي ايجاد روابط با جوانان جهان، شناسايي رهبران آينده در دولت، کسب و کار و جامعه مدني، اتصال آنها به يکديگر و مهارتهاي مورد نيازشان براي رشد کردن هستيم. ما برنامههاي جديد تبادلات ميان جوانان آمريکايي و افريقايي تا جنوب شرقي آسيا را ايجاد کرديم و باعث موفقيت رهبران جوان شديم، ما در حال افزايش تبادلات تحصيلي در خود هستيم.
سفر هيئات آمريکايي به ايران
زماني که همه ذهنها و نگاهها به سمت برجام دوخته شده بود، سفري از سوي نمايندگان آمريکا به ايران صورت گرفت و در آن سفر ديداري با وزير علوم و سپس از دانشگاهها و مراکز علمي اصلي ايران انجام شد. به طوري که در طول 10 روز سفر هيئات علمي آمريکا به ايران از همه موسسات قابل توجه علمي بازديد به عمل آمد.
بيانيه هيئات آمريکايي
در تاريخ 3 مردادماه و پس از بازگشت هيئات علمي به آمريکا، مسئول تيم اعزامي آمريکا، آقاي آلن گودمن گزاري در مورد سفرشان به ايران، ارائه نمود که گزارش خود را با اين عنوان شروع ميکند:
ايران را با اين ديد براي ديگران روايت ميکند که ترافيک تهران يک مقدار بهتر از قبل شده است و غيرمستقيم القاء ميکند که با روي کار آمدن دولت جديد، بايد اميدوار بود تا ترافيک روانتر گردد البته منظور او از ترافيک تهران، ترافيک خودروهاي تهران نيست بلکه ترافيک رفت و آمدهايي است که قرار است اتفاق بيافتد و نفوذ را روان تر گرداند.
ـ پيشاني اقدامات ما با کشورهايي که ارتباطات کامل سياسي نداريم ديپلماسي آموزشي است و اين رابطه را قبلا با چين و ويتنام شروع کرديم و همچنين با کوبا و ميانمار نيز ادامه داديم و الان نيز نوبت ايران است تا رابطه برقرار کنيم.
<