همايش نقش مردم و جامعه نخبگان در شکل گيري تمدن نوين اسلامي
همايش نقش مردم و جامعه نخبگان در شکل گيري تمدن نوين اسلامي با سخنراني استاد دکتر رحيم پور ازغدي در دانشگاه علوم پزشکي ايران
307332.mp3
همايش نقش مردم و جامعه نخبگان در شکل گيري تمدن نوين اسلامي
همايش نقش مردم و جامعه نخبگان در شکل گيري تمدن نوين اسلامي با سخنراني استاد دکتر رحيم پور ازغدي (عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي) با حضور جمعي از اساتيد، دانشجويان و کارمندان دانشگاه روز سه شنبه 29 بهمن ماه در سالن همايش هاي رازي دانشگاه علوم پزشکي ايران برگزار شد.
در اين همايش استاد رحيم پور ازغدي پيرامون نقش نخبگان و مردم در به وجود آمدن تمدن نوين اسلامي به ايراد سخنراني پرداخت. وي در سخنان خود گفت: در تمدن سازي نوين اسلامي آنچه از اهميت بالايي برخوردار است حرکت توأمان نخبگان و مردم جامعه اسلامي است.
وي أکيد کرد بخشي از ابعاد نظامات اجتماعي ما برگرفته از مباني فرهنگي خودمان است، خودمان انتخاب کرده ايم و خودمان ساخته ايم و اسلام به ما ارايه کرده است و ما آن را با اعتقاد پذيرفته ايم، اما بخشي از اين ويژگي ها هم انتخاب ما نبوده است و در روزگار معاصر به ما تحميل شده است، بايد بينديشيم ببينيم که چه ابعادي از مدنيت امروز براي ما مورد قبول ماست و چه مقداري نيست و در اين مسير است که بايد به وضع مطلوب برسيم. حال بايد آن وضع مطلوب را در قالب اين واژه تعريف کرده ايم: «تمدن نوين اسلامي» يعني چيزي که بايد تلاش کنيم به آن برسيم و آن را بسازيم البته اين مفهوم به خودي خود مفهومي انتزاعي است اما آنچه واقعيت دارد نظامات اجتماعي است که بر ما حاکم است و ما در آن بستر در حال رشد هستيم.
رحيم پور ازغدي در بخش ديگري از سخنان خود گفت: وضعيت حال هر فرد يا حال هر جامعه اي محصول گذشته است، يعني ما انباري از خاطرات، ظرفيتها و ميراث گذشته را امروز داريم، مثل يک درختي که تنومند شده است، اين اتفاق يک دفعه نبوده بلکه به مرور زمان تکوين شده است، حال ارتباط گذشته و حال و آينده را با چه نظر و تفکري ببينيم شايد يک واژه بتواند همه اين موارد را به هم پيوند دهد، واژه اي به نام تکامل، يعني ايرانيان در سه برهه تمدني درخشش داشتند، يکي تمدن باستان که يکي از شاخصه هاي مهم اش تخت جمشيد است که براي خودش يک عظمتي دارد و در مقابل اهرام مصر، ديوار چين يا تمدن هاي کهن قرار مي گيرد و نشان مي دهد قومي که از يک فرهنگ و ابزارسازي پيشرفته اي برخوردار بودند آنجا زندگي مي کنند. اما مقطع دوم اينکه همين قوم پيشتاز با اسلام برخورد مي کنند و درک مي کنند حقيقتي بالاتر از آنچه که داشتند به آنها عرضه شده است، اينجا يک اتفاق افتاده است، اسلام را پذيرفتند اما اين اسلام و حامل اين اسلام اعرابي بودند که خودشان در حد اين اسلام رشد نداشتند و اين خودش براي ايرانيان يک مساله شده است، اما چون مردم ايران فرهنگي هستند بين اسلام و حاملان اسلام تفکيک قايل شدند، به نظر من اين بخش تمدني ايران خود را در زبان و نوشتار ما نشان داد. ما زبان فارسي حرف مي زنيم و نه عربي اما به خط عربي مي نويسيم. در مقابل خلافت و نظام سياسي اسلام که آن زمان حاکم است و خودش آرام آرام از اسلام دور مي شود را نپذيرفته ايم، يعني ما اصل انديشه اي را پذيرفتيم اما آن را از حامل آن انديشه جدا کرديم. وي در پايان سخنان خود گفت: اينجاست که بحث شهيد مطهري پيش مي آيد که درکتاب خدمات متقابل اسلام ايران با آن اشاره شده بود مبني بر اينکه بزرگترين خدمات را ايرانيان به اسلام داشتند. اوج تمدن ايراني اسلامي در قرن چهارم و پنجم هجري متبلور مي شود و تقريبا مصادف با دوره آل بويه در ايران است که از آن به عصر طلايي ياد مي کنند. اما اگر به سومين دوره که مي شود گفت دوره قبلي را در خود جاي داده است با يک حرکت تکاملي نگاه کنيم عصر صفويه است که طي آن اين تمدن اسلامي رنگ و بويي ولايي و شيعي مي يابد و به قول برخي از مورخان اروپاييان به ويژه متوجه شدند که بعد از ايران هخامنشي يک ايران بزرگ دوباره متولد شده است آن هم در عصر صفوي به ويژه در عصر شاه عباس صفوي، يعني ملاک هاي تمدني دوباره در ايران رشد کرده و ديده شده است و آن تمدن گذشته آمده است. تمدني که ما امروز مي توانيم بسازيم مي تواند با يک بازنگري در گذشته و نقد در گذشته صورت گيرد؛ يعني ما به هيچ وجه همه ابعاد گذشته تمدني خودمان را تمجيد نمي کنيم و تاييد نمي کنيم.
در پايان اين همايش دانشجويان، اساتيد و کارکنان در خصوص موضوعات مطرح شده به پرسش و پاسخ پرداختند.
در اين همايش استاد رحيم پور ازغدي پيرامون نقش نخبگان و مردم در به وجود آمدن تمدن نوين اسلامي به ايراد سخنراني پرداخت. وي در سخنان خود گفت: در تمدن سازي نوين اسلامي آنچه از اهميت بالايي برخوردار است حرکت توأمان نخبگان و مردم جامعه اسلامي است.
وي أکيد کرد بخشي از ابعاد نظامات اجتماعي ما برگرفته از مباني فرهنگي خودمان است، خودمان انتخاب کرده ايم و خودمان ساخته ايم و اسلام به ما ارايه کرده است و ما آن را با اعتقاد پذيرفته ايم، اما بخشي از اين ويژگي ها هم انتخاب ما نبوده است و در روزگار معاصر به ما تحميل شده است، بايد بينديشيم ببينيم که چه ابعادي از مدنيت امروز براي ما مورد قبول ماست و چه مقداري نيست و در اين مسير است که بايد به وضع مطلوب برسيم. حال بايد آن وضع مطلوب را در قالب اين واژه تعريف کرده ايم: «تمدن نوين اسلامي» يعني چيزي که بايد تلاش کنيم به آن برسيم و آن را بسازيم البته اين مفهوم به خودي خود مفهومي انتزاعي است اما آنچه واقعيت دارد نظامات اجتماعي است که بر ما حاکم است و ما در آن بستر در حال رشد هستيم.
رحيم پور ازغدي در بخش ديگري از سخنان خود گفت: وضعيت حال هر فرد يا حال هر جامعه اي محصول گذشته است، يعني ما انباري از خاطرات، ظرفيتها و ميراث گذشته را امروز داريم، مثل يک درختي که تنومند شده است، اين اتفاق يک دفعه نبوده بلکه به مرور زمان تکوين شده است، حال ارتباط گذشته و حال و آينده را با چه نظر و تفکري ببينيم شايد يک واژه بتواند همه اين موارد را به هم پيوند دهد، واژه اي به نام تکامل، يعني ايرانيان در سه برهه تمدني درخشش داشتند، يکي تمدن باستان که يکي از شاخصه هاي مهم اش تخت جمشيد است که براي خودش يک عظمتي دارد و در مقابل اهرام مصر، ديوار چين يا تمدن هاي کهن قرار مي گيرد و نشان مي دهد قومي که از يک فرهنگ و ابزارسازي پيشرفته اي برخوردار بودند آنجا زندگي مي کنند. اما مقطع دوم اينکه همين قوم پيشتاز با اسلام برخورد مي کنند و درک مي کنند حقيقتي بالاتر از آنچه که داشتند به آنها عرضه شده است، اينجا يک اتفاق افتاده است، اسلام را پذيرفتند اما اين اسلام و حامل اين اسلام اعرابي بودند که خودشان در حد اين اسلام رشد نداشتند و اين خودش براي ايرانيان يک مساله شده است، اما چون مردم ايران فرهنگي هستند بين اسلام و حاملان اسلام تفکيک قايل شدند، به نظر من اين بخش تمدني ايران خود را در زبان و نوشتار ما نشان داد. ما زبان فارسي حرف مي زنيم و نه عربي اما به خط عربي مي نويسيم. در مقابل خلافت و نظام سياسي اسلام که آن زمان حاکم است و خودش آرام آرام از اسلام دور مي شود را نپذيرفته ايم، يعني ما اصل انديشه اي را پذيرفتيم اما آن را از حامل آن انديشه جدا کرديم. وي در پايان سخنان خود گفت: اينجاست که بحث شهيد مطهري پيش مي آيد که درکتاب خدمات متقابل اسلام ايران با آن اشاره شده بود مبني بر اينکه بزرگترين خدمات را ايرانيان به اسلام داشتند. اوج تمدن ايراني اسلامي در قرن چهارم و پنجم هجري متبلور مي شود و تقريبا مصادف با دوره آل بويه در ايران است که از آن به عصر طلايي ياد مي کنند. اما اگر به سومين دوره که مي شود گفت دوره قبلي را در خود جاي داده است با يک حرکت تکاملي نگاه کنيم عصر صفويه است که طي آن اين تمدن اسلامي رنگ و بويي ولايي و شيعي مي يابد و به قول برخي از مورخان اروپاييان به ويژه متوجه شدند که بعد از ايران هخامنشي يک ايران بزرگ دوباره متولد شده است آن هم در عصر صفوي به ويژه در عصر شاه عباس صفوي، يعني ملاک هاي تمدني دوباره در ايران رشد کرده و ديده شده است و آن تمدن گذشته آمده است. تمدني که ما امروز مي توانيم بسازيم مي تواند با يک بازنگري در گذشته و نقد در گذشته صورت گيرد؛ يعني ما به هيچ وجه همه ابعاد گذشته تمدني خودمان را تمجيد نمي کنيم و تاييد نمي کنيم.
در پايان اين همايش دانشجويان، اساتيد و کارکنان در خصوص موضوعات مطرح شده به پرسش و پاسخ پرداختند.
: