شرح حديثي درباره آخرين گفتگوهاي پيامبر اعظم(ص) و حضرت فاطمه زهرا(س)
307408.mp3
شرح حديثي درباره آخرين گفتگوهاي پيامبر اعظم(ص) و حضرت فاطمه زهرا(س)
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله ربّ العالمين و الصّلاه و السّلام علي سيّدنا محمّد و آله الطّاهرين و لعنه الله علي اعدائهم اجمعين.
عن عائشه بنت طلحه عن عائشه قالت ما رأيت من النّاس احداً اشبه کلاماً و حديثاً برسول الله (صلّي الله عليه و آله) من فاطمه. کانت اذا دخلت عليه رحّب بها و قبّل يديها و اجلسها في مجلسه فاذا دخل عليها قامت اليه فرحّبت به و قبّلت يديه و دخلت عليه في مرضه فسارّها فبکت ثمّ سارّها فضحکت. فقلت کنت اري? له?ذه فضلاً علي النّساء فاذا هي امرأهٌ من النّساء فبينما هي تبکي? اذ ضحکت. فسألتها فقالت انّي اذن لبذرهٌ. فلمّا توفّي رسول الله (صلّي الله عليه و آله) سألتها فقالت انّه اخبرني انّه يموت فبکيت ثمّ اخبرني انّي اوّل اهله لحوقاً به فضحکت.(?)
عن عائشه بنت طلحه عن عائشه قالت ما رأيت من النّاس احداً اشبه کلاماً و حديثاً برسول الله (صلّي الله عليه و آله) من فاطمه
دختر جناب طلحه، به نام عايشه از زنهاي معروف قريش بوده و [نقل ميکند از] همسر محترم پيغمبر اکرم، که عايشه(?) ميگويد من نديدم هيچ کس را که از حيث حرف زدن، از حيث صحبت کردن، شبيه باشد به پيغمبر به قدر جناب فاطمه (سلامالله عليها) -که اين ايّام،(?) مناسب با اين بزرگوار است- حالا اين روايت در مورد کلام و حديث است؛ قبلها يک روايت ديگري من ديدم -آن هم از عايشه است- که در مورد راه رفتن و نگاه کردن و اين خصوصيّات هم ميگويد فاطمه (سلامالله عليها) اشبهالنّاس به پيغمبر بود.
کانت اذا دخلت عليه رحّب بها
بعد ميگويد وقتي جناب فاطمه (سلامالله عليها) وارد بر منزل پيغمبر ميشد، حضرت ترحيب ميکردند، [يعني] خوشامد ميگفتند.
و قبّل يديها
پيغمبر دست مبارک فاطمهي زهرا را ميبوسيد.
و اجلسها في مجلسه
او را در جاي خودش مينشاند. احترامي که پيغمبر براي اين دختر، اين بانوي بزرگ همهي دورانهاي بشر قائل بوده، در اين حد است.
فاذا دخل عليها قامت اليه فرحّبت به و قبّلت يديه
وقتي [هم که] پيغمبر وارد منزل او ميشد، او بلند ميشد، خوشامد ميگفت، دست مبارک پيغمبر را ميبوسيد.
و دخلت عليه في مرضه
فاطمه در [دوران] مريضي پيغمبر، در بيماري آخر پيغمبر، بر او وارد شد.
فسارّها فبکت
با پيغمبر درگوشي صحبت کردند. فاطمه (سلامالله عليها) گريه کرد.
ثمّ سارّها فضحکت
دوباره درگوشي با هم صحبت کردند، فاطمه (سلامالله عليها) لبخند زد و خنديد.
فقلت کنت اري? له?ذه فضلاً علي النّساء فاذا هي امرأهٌ من النّساء فبينما هي تبکي? اذ ضحکت
عايشه ميگويد با خودم گفتم اين چه حالتي است. من اين خانم را برتر از ديگر زنها ميدانستم. معلوم ميشود که ايشان هم زني مثل زنهاي ديگر است. يک بار گريه ميکند، يک بار خنده ميکند.
فسألتها فقالت انّي اذن لبذره
رفتم خدمتش سؤال کردم که قضيّه چه بود. فرمود نميگويم به تو؛ اگر بگويم، افشاکننده هستم -به تعبير رايج عوامانهي ما، دهنلق مثلاً- حضرت زهرا (سلامالله عليها) علّت اين قضيّه را به من نگفت.
فلمّا توفّي رسول الله (صلّي الله عليه و آله) سألتها
بعد از رحلت پيغمبر هم باز دوباره سؤال کردم از حضرت. آن وقت ديگر مانع برطرف شده؛ يعني وقتي پيغمبر از دنيا رفته است، ديگر حالا اين حرف [اگر] گفته بشود اشکالي ندارد.
فقالت انّه اخبرني انّه يموت فبکيت
فرمود: پيغمبر خبر از مردن خودش داد، اين موجب گريهي من شد.
ثمّ اخبرني انّي اوّل اهله لحوقاً به فضحکت
بعد اطّلاع داد به من که من اوّلين کسي از خانوادهي او خواهم بود که به او ملحق خواهم شد، اين خوشحال کرد من را و خنديدم.
) امالي طوسي، مجلس چهاردهم، ص ???؛ «عايشه گويد: در ميان مردم نديدم که در گويش و گفتار کسي از فاطمه به رسول خدا شبيهتر باشد. وقتي او به نزد پيامبر ميآمد، حضرت به او خوشامد ميگفت و دستانش را ميبوسيد و در جاي خودش مينشاند و وقتي پيامبر به نزد او ميرفت، فاطمه برميخاست و به ايشان خوشامد ميگفت و دستانشان را ميبوسيد. فاطمه در بيماري پيامبر به نزد ايشان آمد و آن حضرت با او به نجوا سخن گفت و فاطمه گريست؛ سپس باز نجوا کرد و فاطمه خنديد. نزد خودم گفتم من گمان ميکردم که اين زن بر ديگر زنان فضيلتي دارد و اکنون او را ميبينم که چون زنان ديگر است، زيرا در ميان گريه ناگاه ميخندد. آن گاه در اين باره از خودش پرسيدم، فرمود اکنون صلاح نيست که من جواب تو را بگويم. چون رسول خدا وفات کرد، در آن باره پرسيدم و او فرمود: ايشان به من خبر داد که در اين بيماري وفات خواهد کرد، پس من گريستم؛ سپس فرمود من نخستين کسي از خاندان او هستم که به او خواهم پيوست، و من خنديدم.»
?) عايشه بنت ابوبکر
?) اشاره به ايّام شهادت حضرت زهرا (سلامالله عليها)
درس خارج فقه روز دوشنبه ????/??/?? KHAMENEI.IR
درس خارج فقه روز دوشنبه ????/??/?? KHAMENEI.IR
: