• 1394/08/24 - 08:30
  • - تعداد بازدید: 574
  • - تعداد بازدید کنندگان: 574
  • زمان مطالعه: 8 دقیقه

دانشگاه و دانشجو امروز آماج بزرگ‌ترين توطئه‌ها است؛

از اينکه ما دانشگاهي داشته باشيم که دانشجوي آن، استاد آن با روحيّه‌ي انقلابي، با روحيّه‌ي تهاجمي وارد ميدان بشود، خطهاي قرمز را که دشمنها برايش درست کرده‌اند به هم بزند، پيش برود، کشور را پيش ببرد، پرچم علم را بالا ببرد، شعارهاي انقلابي را پُررنگ کند وحشت دارند؛ براي اينکه اين اتّفاق نيفتد، دارند برنامه‌ريزي ميکنند؛ پولها خرج ميکنند....

306872.mp3 دانشگاه و دانشجو امروز آماج بزرگ‌ترين توطئه‌ها است؛

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌ (?)
الحمدلله ربّ العالمين و صلّي الله علي محمّد و آله الطّاهرين.

 خيلي خوش‌آمديد برادران و خواهران عزيز! جلسه‌ي علم و عالم و دانشگاهي است و براي اين حقير، اين يکي از بهترين و شيرين‌ترين جلسات است. بيانات دو وزير محترم را هم من با دقّت گوش کردم و شنيدم و بهره‌مند شديم. اميدواريم خداوند به شما و به ما توفيق بدهد که بتوانيم از اين‌جور جلسات و نشست‌ها و گفتن‌ها و شنيدن‌ها يک فايده‌اي توليد کنيم براي کشور؛ [و] صِرف نشستن و ديدن و گفتن نباشد.


 درباره‌ي اهمّيّت علم و اهمّيّت دانشگاه خيلي حرف زده‌ايم؛ هم ما گفتيم، هم ديگران گفتند؛ خوشبختانه سالها است درباره‌ي اهمّيّت علم و به تبع آن اهمّيّت دانشگاه حرف زده ميشود. و همان‌طور که آقاي دکتر هاشمي الان اشاره کردند، آرزوي ما اين بود که اهمّيّت علم و لزوم پرداختن به علم در کشور، تبديل بشود به گفتمان و حالا تقريباً همين‌جور شده؛ بايد خدا را شکرگزاري کنيم.

 علم مهم‌ترين ابزار پيشرفت و اقتدار ملّي است؛ اين را بايد مسلّم گرفت؛ واقعاً همين‌جور است. علم براي يک ملّت مهم‌ترين ابزار آبرو و پيشرفت و اقتدار است. دانشگاه هم مهم‌ترين تربيت‌کننده‌ي مديران آينده‌ي کشور است. خب، از اين چه چيزي مهم‌تر؟ شما داريد مديران آينده‌ي کشور را تربيت ميکنيد. اگر خوب تربيت کرديد -که ان‌شاءالله همين‌جور است- آينده‌ي کشور، خوب اداره خواهد شد؛ اگر نتوانستيم خوب اداره کنيم، کوتاهي کرديم، طبعاً آينده‌ي کشور، تحت تأثير همين کوتاهي‌ها قرار خواهد گرفت؛ يعني اهمّيّت دانشگاه اين است. البتّه دانشگاه با شکل کنوني يک پديده‌ي غربي است -اين را همه ميدانيم- لکن دانشگاه به معناي تربيت‌کننده‌ي نوابغ و نخبه‌ها، به‌هيچ‌وجه غربي نيست؛ در کشور ما ريشه‌ي هزار ساله دارد. بله، به اين شکل کنوني از غرب وارد شده لکن اين کشور مدارسي داشته که در آن ابن‌سيناها، فارابي‌ها، محمّدبن‌زکرياي رازي‌ها، خوارزمي‌ها تربيت شدند؛ در همين کشور. اين اسمهايي که ما مي‌آوريم، اسمهاي معروف است؛ هزاران نام غيرمعروف وجود دارد از پزشک، مهندس، مخترع، اديب، فيلسوف، عارف که همه در اين مملکت پرورش پيدا کردند.

 يک جمله‌اي را من نقل کنم از جُرج سارتُن؛ چون ديگران که ميگويند، باورپذيرتر ميشود تا خود ما بگوييم! از اين جهت بنده [ميگويم‌]، وَالّا عادت ندارم دائم حرف اين و آن را از فرنگي‌ها و غربي‌ها نقل کنم. امّا اين جُرج سارتُن -که تاريخ علم را نوشته که معروف است و ترجمه شده و چاپ شده و لابد همه ديده‌ايد- ميگويد: دانشمندان ايراني، بيشترين سهم و نقش را در اين تمدّن داشته‌اند و آنگاه که آثار فرزانگان ايراني را از اين مجموعه برداريم، زيباترين بخش آن را کنار گذاشته‌ايم؛ [او] مورّخ علم است. يک حرف ديگر هم -که اين را من از حافظه‌ام نقل ميکنم، چون خيلي سابق ديده‌ام، نميتوانم روي کلماتش دقّت کنم- مال پي‌ير روسو است که او هم تاريخ علوم را نوشته و اين هم سالها است به فارسي ترجمه شده است؛ در دست همه است. سالها پيش من اين را ديدم؛ عرض کردم ميخواستم مراجعه کنم و دوباره ببينم، در حقيقت فرصت نکردم لکن آدرسش را يادداشت کردم؛ يادم هست که آدرسش را يک جايي نوشتم که اين حرف را کجا زده؛ در همين کتاب «تاريخ علوم» است. او گفتگوي يک تاجر اروپايي -ايتاليايي يا فرض کنيد فرانسوي- را نقل ميکند با يک آدم خبره‌ي علميِ آن روز؛ مال دوران قرون وسطي‌ است. مشورت ميکند و ميگويد بچّه‌ام را ميخواهم بگذارم درس بخواند و عالم بشود؛ کدام کشور بگذارم، کدام دانشگاه بگذارم. آن شخص ميگويد که اگر به چهار عمل اصلي رياضيّات قانعي که برود چهار عمل اصلي را ياد بگيرد، در هرکدام از اين مدارس اروپا که ميخواهي بگذاري، فرقي نميکند، بگذار؛ امّا اگر بيشتر از اين ميخواهي، بايد بروي اندلس. اندلس آن روز دست مسلمانها بود. اين تاريخ علم در اسلام [است‌]؛ آن اوّلي مربوط به ايران بود، اين مربوط به اسلام [است‌]. يعني يک‌چنين تاريخي ما داريم، يک‌چنين ميراثي ما داريم؛ چه در محيط اسلامي، چه در محيط ايراني. البتّه اين را هم عرض بکنيم -حمل بر روحيّه‌ي قوم‌گرايي و ناسيوناليستي نشود- در بين کشورهاي اسلامي قلّه‌ي توليد فکر و توليد علم، باز هم ايران است؛ يعني هيچ‌جاي ديگر ما نداريم شخصيّت‌هاي بزرگي؛ مثلاً فرض کنيد يک کسي مثل کِندي -که در بين فلاسفه يک نفر [است‌]- و از اين قبيل، در ايران متعدّدند؛ يعني اگر ما راجع به تاريخ علم اسلامي هم صحبت ميکنيم، باز قلّه‌ي آن مربوط به ايران است. اين ميراث ما است؛ اين گذشته‌ي ما است؛ اين تاريخ ما است.

 دوران قاجار و پهلوي هم تاريخهاي روشني دارد. من البتّه متأسّفم از اينکه باسوادهاي ما و کتاب‌خوان‌هاي ما از تاريخ نزديک به ما و معاصر ما -چه تاريخ دوره‌ي قاجار، چه تاريخ دوره‌ي پهلوي- کمتر اطّلاع دارند؛ اطّلاعاتشان خيلي محدود است، وسيع نيست؛ جزئيّات را غالباً مطّلع نيستند. از اواسط دوره‌ي قاجار به اين طرف تا زمان دوره‌ي پهلوي -که ديگر آن نهايتش بود- دلايل خاصّي وجود داشت که از اين ميراث معنوي در هنگام شکوفايي علم در دنيا، استفاده‌ي درستي نشد.




 خب، ميدانيد دوران ما، يعني همين قرن اخير و صد سال اخير، دوران شکوفايي و رشد علم در دنيا است و هر کشوري به جايي رسيده، در همين ??? سال، ??? سال به جايي رسيده. ما در اين دوران -که دانشگاه ما هم هشتاد و چند سال عمر دارد در کشور- ميتوانستيم وقتي دانشگاه غربي و اروپايي را وارد کشور کرديم، از آن ميراث استفاده کنيم؛ از آن روحيّه، از آن استعداد، از آن زمينه‌ها و ظرفيّتهاي موجود در کشورمان استفاده کنيم و دانشگاه را ايراني بسازيم؛ دانشگاه را بومي‌سازي کنيم؛ ميتوانستيم اين کار را بکنيم، نکرديم؛ به دلايل خاصّ مربوط به حکومت پهلوي‌ها و حکومت قاجارها. يعني از آن ميراث ارجمند، در هنگام ورود دانش غربي به کشور استفاده نشد. امروز در کشور ما، در محيط دانشگاه ما، در محيط علمي ما، روحيّه‌ي ساختن و اتّکاءبه‌نفْس و اعتمادبه‌نفْس و حرف داشتن و حرف زدن و مقاله‌ي استنادي توليد کردن که ديگران در دنيا به آن استناد کنند، از اين حرفها امروز در کشور ما زياد است؛ آن روز نبود. آن روز ما نه توانستيم از اخلاق علمي و زمينه‌ي علمي ميراث خودمان استفاده کنيم، نه توانستيم از ميراث معنوي و ميراث اخلاقي محيط علمي خودمان استفاده کنيم. اينها شرح مفصّلي دارد که حالا من وارد آن شرحها نميخواهم بشوم که اخلاق علمي ما در محيطهاي علمي در گذشته چه‌جوري بود، بعد که شيوه‌ي غربي وارد کشور شد اخلاق علمي ما چه‌جوري شد. در آن دوره‌هاي گذشته، شاگرد در مقابل معلّم دوزانو مي‌نشست؛ به معلّمش اهانت نميکرد. با اينکه محيطهاي علمي و مانند اينها محيطهاي آزادي بوده، الان هم حوزه‌هاي علميّه همين‌جور است؛ درس که ما ميدهيم، همه‌ي طلبه‌هايي که در درس نشسته‌اند حقّ اشکال کردن دارند، اشکال هم ميکنند، داد ميکشند، حرف ميزنند؛ ايرادي هم ندارد، کسي هم اين را عيب نميداند؛ استاد هم موظّف است مؤدّبانه پاسخ بدهد. اين بوده است در گذشته امّا درعين‌حال شاگرد در مقابل استاد خاشع بود، خاضع بود. اين مال گذشته‌ي اخلاق علمي ما و اخلاق دانشگاهي ديرين ما است؛ لکن در دوره‌ي جديد، تعداد معلّمهايي که از دست شاگردشان کتک خوردند -چه در مدارس متوسّطه، چه در دانشگاه- يا اساتيدي که به دست دانشجويشان چاقو خوردند، بعضي کشته شدند، کم نيست؛ يعني اخلاق علمي بکلّي تغيير پيدا کرد. نه ميراث علمي ما و ظرفيّت علمي ما منتقل شد، نه ميراث اخلاق علمي ما و اخلاق دانشگاهي ما منتقل شد. دانشگاه اين‌جوري شکل گرفت.

 خب، غربي‌ها براي دانشگاه ما برنامه‌ريزي داشتند. اين هم که من عرض ميکنم، از روي اطّلاع و محاسبه عرض ميکنم؛ اين حرف منبري و سخنراني نيست؛ نه، اين تحقيق‌شده است؛ کساني که اهل تحقيق هستند در مسائل جامعه‌شناسي و اجتماعي يا مسائل سياست خارجي و مانند اينها، کاملاً تحقيق کرده‌اند. غربي‌ها براي آنچه آن را جهان سوّم ميناميدند، برنامه‌ريزي کردند براي تربيت آدمهايي که در اين کشورها با اخلاق آنها، با شيوه‌ي آنها، با سبک زندگي آنها تربيت بشوند و رشد کنند و اداره‌ي آن کشور را به عهده بگيرند؛ اين برنامه‌اي بوده که آنها ريختند. براي دانشگاه ما هم آنها يک چنين برنامه‌اي داشتند؛ يعني ميخواستند دانشگاه ما پلي باشد به‌سمت سرازير شدن هرآنچه غربي‌ها مايلند در ايران اتّفاق بيفتد؛ نظر آنها اين بود امّا نشد؛ يعني دانشگاه ما در خدمت اهداف غرب عملاً قرار نگرفت؛ اين يکي از مسائل بسيار مهم و نکات بزرگ کشور ما است. آنها ميخواستند دانشگاه محلّ پمپاژ افکار غرب

  • گروه اخبار : اخبار پايگاه
  • کد خبر : 306872
:
کلیدواژه ها
مدیر سیستم
خبرنگار

مدیر سیستم

Template settings