• 1394/09/18 - 08:30
  • - تعداد بازدید: 1051
  • - تعداد بازدید کنندگان: 1051
  • زمان مطالعه: 7 دقیقه

امام مجتبي عليه السلام و خشمي که فرو نبرد!

در سيره حضرت امام حسن مجتبي عليه السلام شواهد متعددي وجود دارد که به روشني حاکي از سيطره تام و تمام وجود نوراني ايشان بر قوّه غضبيه است و شايد برجسته ترين آن، داستان معروف برخورد زننده مرد شامي با امام حسن مجتبي عليه السلام مي باشد.

306880.mp3 امام مجتبي عليه السلام و خشمي که فرو نبرد!


امام حسن


 


يکي از صفات پسنديده و فضايل اخلاقي مورد تاکيد در آيات و روايات، صفت "حِلم" است. گرچه در احاديث متعددي معناي اين فضيلت برجسته و ممتاز تبيين شده است، به عنوان مثال در نقلي از امام حسن مجتبي عليه السلام آمده است که شخصي از ايشان درباره معناي حلم پرسيد و حضرت در پاسخ فرمودند: «کَظْمُ الْغَيْظِ وَ مِلْکُ النَّفْس» يعني حلم، فروبردن خشم و تسلط بر خويشتن است.(1) با اين حال به نظر مي رسد يکي از آسانترين روشهاي پي بردن به معناي حقيقي يک لفظ، شناخت ضدّ آن است. جمله اي در زبان اهل علم شايع است که مي گويند «تعرف الاشياء باضدادها» يعنى اشياء از راه نقطه مخالف و نقطه مقابلشان شناخته مى شوند.


 


اين دو لشکر را بشناسيد تا هدايت شويد


شيخ کلينى در نخستين باب از ابواب کتاب کافى، روايت مفصّلى را از امام صادق عليه السلام با عنوان "جنود عقل و جهل" نقل کرده است.(2) سماعه بن مهران، راوى اين حديث، مى گويد: نزد امام صادق عليه السلام بودم، در حالى که جمعى از ياران و اصحاب آن حضرت، گِرد ايشان بودند، سخن از عقل و جهل به ميان آمد. آن حضرت فرمود: «عقل و لشکر عقل و همچنين جهل و لشکر جهل را بشناسيد تا هدايت شويد.» آن گاه امام عليه السلام بنا به درخواست راوى با ذکر مقدمه اى درباره چگونگى آفرينش عقل و جهل، لشکريان هر يک از آنها را بر شمرد. طبق اين روايت، يکي از 75 لشکر عقل، "حلم" و ضدّ آن که يکي از لشکريان جهل شمرده شده، "سَفَه" مي باشد.(3) براي اينکه فهم دقيقتري از اين فراز از روايت پيدا کنيم لازم است مقدمتا به يک مطلب اساسي اشاره نمائيم.


غضب بهشتي، غضب جهنمي


قوّه غضبيّه يک حالت اعتدالي دارد که در آن از طرفي مرز بين حلم و سستي و تساهل و ظلم پذيري کاملا تفکيک شده است و از طرف ديگر، افسار خشم و غضب به دست عقل داده شده و تحت سيطره آن در آمده است و بايد دانست که تنها راه رسيدن به اين اعتدال آنست که اين قوّه شريفه، تحت تصرف و تربيت عقل و شرع قرار گيرد


يکي از نعمتهاي بزرگ الهي که در وجود آدمي به وديعه گذاشته شده، قوه غضبيه است. اين قوه همانند ديگر قواي انساني ممکن است گاهي دچار افراط و زياده روي شود و گاهي نيز مبتلا به تفريط و کندروي گردد. در صورتي که اين قوّه شريفه، در دام رخوت و خمودي و سستي گرفتار آيد، باعث مي شود انسان در جايي که بايد اقدام کند، پا پس بکشد. مثلا در انجام امر به معروف و نهى از منکر سستي کند و در مقابل ظلم ستمکاران، سکوت کرده و لب فرو ببندد و جرأت عمل به وظيفه جهاد و جنگ در مقابل دشمنان خدا را نداشته باشد. 
حالت افراط و زياده روي اين قوّه شريفه، همان رذيله اخلاقي است که بيشتر مردم از آن رنج مي برند که در روايت فوق از آن به "سفه" تعبير شده است. سفه به معناي خفت عقل و سبک مغزي است. زيرا در زمان فوران قوّه غضبيّه، انسان به جهت خفت عقل، کور و کر و چونان حيواني درّنده و آتشي پر لهيب مي شود؛ و چه بسا در همين حالت، اختيار را از کف بدهد و اقدام به هتک نواميس محترمه و قتل نفوس مؤمنين کند.
بنابراين قوّه غضبيّه يک حالت اعتدالي دارد که در آن از طرفي مرز بين حلم و سستي و تساهل و ظلم پذيري کاملا تفکيک شده است و از طرف ديگر، افسار خشم و غضب به دست عقل داده شده و تحت سيطره آن در آمده است و بايد دانست که تنها راه رسيدن به اين اعتدال آنست که اين قوّه شريفه، تحت تصرف و تربيت عقل و شرع قرار گيرد.


دو لشکر مردافکن در قبضه وليّ خدا


در سيره حضرت امام حسن مجتبي عليه السلام شواهد متعددي وجود دارد که به روشني حاکي از سيطره تام و تمام وجود نوراني ايشان بر اين قوّه غضبيه است و شايد برجسته ترين آن، داستان معروف برخورد زننده مرد شامي با امام حسن مجتبي عليه السلام مي باشد.(4)
ولي به نظر مي رسد آنسوي ديگر شخصيت والاي سبط رسول الله عليهماالسلام تا حدودي مورد غفلت قرار گرفته است. آنچه بيشتر براي ما از اين امام همام نقل کرده اند، حلم و خويشتنداري بي نظير ايشان بوده است در صورتي که آن حضرت در مواقعي که صحبت از دفاع از جريان حق و منکوب کردن تفکر باطل به ميان مي آمد، با صلابت و خشونت و بدون هيچ گونه تساهل و تسامحي رفتار مي کرد.


دفاع از حق و رسوايي باطل


 


آنچه بيشتر براي ما از اين امام همام نقل کرده اند، حلم و خويشتنداري بي نظير ايشان بوده است در صورتي که آن حضرت در مواقعي که صحبت از دفاع از جريان حق و منکوب کردن تفکر باطل به ميان مي آمد، با صلابت و خشونت و بدون هيچ گونه تساهل و تسامحي رفتار مي کرد


نقل است پس از ماجراي صلح تحميلي، روزي معاويه واردکوفه شد. بعضي از اين متملقين و چاپلوسان نزد معاويه آمدند و گفتند: "حسن بن علي در نزد مردم براي خود جايگاهي دارد، براي اينکه او را در نگاه مردم کوچک و خوار کني، به او امر کن که نزد تو بيايد و پايين منبرت براي مردم خطبه بخواند. ايراد خطبه در چنين شرايط تحقيرآميزي، حتما او را به هم خواهد ريخت و از خواندن خطبه عاجز مي کند و بدينگونه از چشم مردم خواهد افتاد."


معاويه چنين کرد و حضرت حسن بن علي عليهماالسلام را فراخواند و با همان شرايط امر به ايراد خطبه براي مردم نمود. ايشان پس از حمد و ثناي الهي فرمود: 
«اي مردم شما هر جايي را که مي خواهيد جستجو کنيد ولي جز من و برادرم کسي را نمي يابيد که جدش رسول الله صلي الله عليه و آله باشد. ما تصميم گرفتيم با اين طغيانگر ? در حاليکه با دست مبارکشان به معاويه که در بالاي منبر و در جايگاه پيامبر صلي الله عليه و آله نشسته بود اشاره کردند ? صلح کنيم و خون و جان مسلمانان را (از اينکه بيهوده و بي ثمر ريخته شود) حفظ کنيم.» سپس اين آيه شريفه را تلاوت فرمود: «وَ إِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلى حِينٍ»(5) در حاليکه به معاويه اشاره مي نمود.
معاويه گفت: منظورت از اين آيه که تلاوت کردي چه بود؟! 
حضرت فرمود: «همان که خداوند اراده فرموده است.»
سپس معاويه برخاست و خطبه اى سست و ضعيف و فاحش ايراد نمود و در آن به أمير المؤمنين علي عليه السّلام دشنام داد!
آنگاه امام حسن عليه السّلام خطاب به معاويه -که بالاى منبر بود- فرمود: «اى پسر هند جگرخوار! آيا همچون تويى به أمير المؤمنين دشنام مى دهد!؟ حال اينکه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: «هر که على را دشنام دهد مرا دشنام داده، و هر که مرا دشنام دهد خدا را دشنام داده، و هر که لب به سبّ خداوند گشايد او را تا ابد در جهنّم مقيم ساخته و برايش عذابى هميشگى خواهد بود».
سپس امام از منبر پائين آمد و رهسپار خانه اش شد، و ديگر تا آخر عمر در آن مسجد نماز نگزارد.(6) 
اين تنها يک نمونه از برخوردهاي حضرت امام حسن مجتبي عليه السّلام با معاويه و اطرافيان وي بود. ايشان در موارد متعددي خصوصا در مواقعي که سکوت، موجب تثبيت يک تفکر باطل در اذهان مردم مي شد، بدون هيچ تساهل و تسامحي، حقايق را با صراحت و صلابت بيان مي کردند و معارضين و مخالفين را بر سر جاي خود مي نشاندند.


 


 


پي نوشت :


1. تحف العقول، ص225
2 . کافي، ط ? الاسلاميه، ج1 ص20
3 . وَ الْحِلْمُ وَ ضِدَّهَا السَّفَه /همان ص22
4 . کشف الغمه في معرفه الأئمه (ط - القديمة)، ج 1، ص: 561
5 . و من نمي دانم، شايد اين ماجرا آزمايشي براي شماست، و بهره گيري تا مدتي (معين): انبياء/111
6 . الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج 2، ص: 285


************************************************************************************


منبع: بخش تاريخ و سيره معصومين تبيان


 

  • گروه اخبار : اخبار پايگاه
  • کد خبر : 306880
:
کلیدواژه ها
مدیر سیستم
خبرنگار

مدیر سیستم

Template settings